یک اتفاق...یک روز...یک کوچه...یک نگاه...یک آسمان... و بعد..مهتاب... و ... یک سکوت....سکوتی که همیشه به یاد ماند....یک سکوت... و بعد... یک نگاه... حالا... دست بود و ضربان.... وخیال مبهم ثانیه ها در مسابقه زمان...
ساعتی بعد....
نگاه بود و غم....
و مسافر آرام آرام....با زمزمه ای غریب روی لب...دور شد
مهتاب....نظاره گر
مسافر .. خیره به ماه.... و
او
دلتنگ........چشمانی خیره به راه
.................
بی خبر از چشمان خیس مسافر....
و
شب بود و آسمان.....
روز بعد......
غم بود و تنهایی ...... و غم