یه قاچ هندونه

بعضی وقتا که دلم تنگ میشه...فقط کاغذ و قلم آرومم میکنه....وقتی بهش نگا میکنم...میبینم هر چی تو دلم بوده خشک شده روی کاغذ

یه قاچ هندونه

بعضی وقتا که دلم تنگ میشه...فقط کاغذ و قلم آرومم میکنه....وقتی بهش نگا میکنم...میبینم هر چی تو دلم بوده خشک شده روی کاغذ


آسمانی که همیشه نظاره گر تنهایی من بود....
                                 هرگز گریه های شبانه ام را نفهمید
ماه...
که تنها منظره دوست داشتنی شب است....
 از خیره شدن هراسی نداشت
و دل آسمان...
          هیچگاه نگرفت......
اکنون من.... شب... و تنهایی...هر سه...کنج اتاق