یه قاچ هندونه

بعضی وقتا که دلم تنگ میشه...فقط کاغذ و قلم آرومم میکنه....وقتی بهش نگا میکنم...میبینم هر چی تو دلم بوده خشک شده روی کاغذ

یه قاچ هندونه

بعضی وقتا که دلم تنگ میشه...فقط کاغذ و قلم آرومم میکنه....وقتی بهش نگا میکنم...میبینم هر چی تو دلم بوده خشک شده روی کاغذ

باز باران...


آسمان خالی از پرنده
بی باران
سرشار از خاکستری
میان قدمهایم...صدایی آشنا:
های فلانی!
انگار غمی هست ترا در سینه
صدای آهنگ پاییز
پیچیده در فضای خواب آلوده صبح...ظهر...شام
کاش بارانی بود...بوی خاک و نمی بود
ای کاش صدایی بود...نفسی بود
تا برون آیم از این
خمار دلنشین