یه قاچ هندونه

بعضی وقتا که دلم تنگ میشه...فقط کاغذ و قلم آرومم میکنه....وقتی بهش نگا میکنم...میبینم هر چی تو دلم بوده خشک شده روی کاغذ

یه قاچ هندونه

بعضی وقتا که دلم تنگ میشه...فقط کاغذ و قلم آرومم میکنه....وقتی بهش نگا میکنم...میبینم هر چی تو دلم بوده خشک شده روی کاغذ

سفر تا کی؟ تا کجا؟

تو را می جویمت باز

از پس کوهها و دشتها

جاده های خشک و طولانی

جاده هایی که انتها ندارند

تو را می جویمت

هر روز و هر شب

شبهای بی انتها با ستاره های تمام ناشدنی

و روزهای خالی و سرشار از سوزان خورشید

می جویمت

در خیالم تو را می جویم...جایی فراتر از ذهن

فراتر از قانون

می جویمت

ای خوب من

شاید روزی یابنده باشم